نیک پیک
امروز آخرین جمعه قل از ماه رمضونه و چون تا یک ماه آینده نمی تونیم جایی بریم برا صبحانه و گردش روزانه به خاطر روزه داری مامان و بابا تصمیم گرفتیم تا بیایم کوهنوردی.
بعد از آماده شدن وسایل و جمع و ورکردن سبد صبحانه براه افتادیم و رفتیم به یه فضای کوه مانند که اطراف تبریز بود و اونجا رفتیم نشستیم تو یه آلاچیق که اون بالای بالا بود و خیلی با صفا بود
تازه نشسته بودیم که دیدیم یه گنجشک کوچولو هی میاد به طرف آلاچیق ولی نمی دونیم چشه خیلی هراسانه و میخواد بیاد تو ولی نمیاد واقعاً مشخص بود که خیلی نگرانه کمی آروم نشستیم و حرکتی نکردیم که ببینیم می خواد چیکار بکنه که با یه صحنه خیلی جالب ودیدنی روبرو شدیم , بالای آلاچیق زیر سفالاش لونه گنجشگک بود و اون تو چهار تا جوجه داشت که هی میاورد بهشون غذا می داد و می رفت که بابایی چند تا از لحظات اومدنش رو شکار کرد ببینین
نوکاشون رو ببینین چهارتان
اینجا هم آخر ماجراس و داریم برمیگردیم که من اخمام تو همه