تـــــــــــو لــــــــــــــد
ســــــــــــــــــــــلام
امروز تولد منــههههههههههههههههههههههههههه
از چند روز پيش شوي لباس آغاز شده و انواع و اقسام لباسهاي خوشگل و ناز تنم كردن و تا بيام حالشو ببرم از تنم در مي آوردن و يه جاي ديگه مي رفتيم و چندتا لباس ديگه انتخاب مي كرديم
تازه يه چيز باحال
اونقدر تو بغل بابا و مامان لباسهاي مختلف رو ديد زديم كه منم ياد گرفتم و تو هر مغازهي لباس كه مي رفتيم من هم لباسا را دونه به دونه برمي داشتم و لاي اون يكي ها رو ديد مي زدم
از صبح كه بيدار شديم تو خونه مون ول ولهاي بر پا شده تازه تا نزديكياي ظهر كل خونه تر تميز شده و ... بعد از ظهر هم خاله مينو با دختراش اومدن خونهمون براي كمك كردن به تزيين خونه و آماده كردن وسايل و ...
بابام كه از چند روز پيش كلي بادكنك و آويز و ... خريده بود از ساعت 15:00 تا 19:00 مشغول چسبوندن اونها به در ديوار بود و خاله و مامان و دختر خاله ها و خو بابام اونقدر بادكنك باد كرده بودن كه سرشون گيج مي رفت ، منم كه ديگه آخر شلوغي بودم تا آماده شدن مراسم چندتا از بادكنكها رو تركوندم و چند تا كار ديگه هم انجام دادم
ساعت 21:00 بود بعد از اينكه شام خورديم همه لباسهاي خوشگلمون رو پوشيديم و همه با مدلهاي خوشگل خوشگل اومدن و اونقدر رقصيديم و خنديديم و بازي كرديم خلاصه تا ساعت يك صبح كلي بهمون خوش گذشت اينم دوتا از عكسهايي كه خيلي توش ناز افتادم تقديم به همراهان محترم .