عسلعسل، تا این لحظه: 14 سال و 2 روز سن داره

بهترين هديه خدا به مامان و بابا

شب يلدا

اين دومين شب يلداييه كه تو عمرم شاهد برگزاريش بودم . از تجربه بدي كه از پارسال داشتم ديگه امشب زيادي شلوغي نكردم ولي هر كاري كني نميشه كه از اين همه خوراكي خوشمزه بگذري . بگذريم كه من اصلاً اهل خوردن نيستم و فقط مي خوام كه همش رو بريزم و بپاشم و خرابكاري كنم . خلاصه هر چي بود شب بياد مودني بود و خوشبختانه فرداي اين شب مريض نشدم !!!!! آخه پارسال براي اولين بار دقيقاً شب يلدا بود كه من تجربه اولين مريضي را داشتم و اون سرم تراپي وحشتناك و ...         ...
30 آذر 1390

مبينا و زمستان

فصل زمستون شده و هوا خيلي سرد شده ، واسه اينكه آدما سرما نخورن بايد لباسهاي زخيم و گرم بپوشن تا سرما نخورن و مجبور نشن برن دكتر براشون آمپول بزنه ! امروز مي خواستيم واسه ناهار بريم بيرون واسه همين هم شال و كلاه كرديم و زديم بيرون تا هم حال و هوامون تازه شه و هم يه ناهار چرب چيلي بزنيم تو رگ !!! مامان بابا واسم يه پالتوي خيلي خوشكل خريدن كه من خيلي ازش خوشم مياد و هر وقت هم مي گن مبينا بريم دردر فوري ميرم و از تو كمد اونو با شال و كلاهم ورش مي دارم و ميام وسط پذيرايي و داد مي زنيم بريييم ! و وقتي كه بابايي مي پرسه كجا من ميگم دردر بعد بابايي مي پرسه با چي ؟ من هم فوراً ميگم با ماشين تازه بابايي ول كن قضيه نيست كه بعدش مي پرسه كه از كدوم ط...
18 آذر 1390

ماه محرم

با سلام به همه دوستان ماه محرم شده و بابا و مامان لباس سياه پوشيدن و من هم خيلي دوست داشتم كه براي گرامي داشت شهداي كربلا ، لباس سياه بپوشم واسه همين هم به همبن نيت ماماني رفت و يه لباس سياه خوشكل برام خريد و آورد و تنم كرد . امروز روز عاشوراست و ما مي خوايم بريم بيرون و دسته هاي عزاداري رو ببينيم .   ...
15 آذر 1390

بازديد از يكي از عجايب خلقت

ما به خاطر كار اداري كه بابام داشت واسه سه روز رفتيم شهرستان تكاب از توابع استان آذربايجان غربي اونجا روز شنبه بعد از ظهر پاشديم رفتيم به يه جايي كه اسمش در زبان محلي بهش ( چملي ) ميگن كه اطلاعات دقيقش رو پايين براتون مي نويسم : چمن متحرک شهرستان تکاب یکی از دیدنی ترین و منحصر بفرد ترین جاذبه های گردشگری طبیعی استان آذربایجانغربی در ایام نوروزوفصل بهار محسوب می گردد. چمن متحرک که در زبان محلی به "چملی"یا "چملی گل" معروف است یکی از آثار طبیعی شگفت انگیز شهرستان تکاب به شمار می رود و هرسال در فصل های بهار و تابستان بسیاری از علاقمندان مناطق طبیعی و گردشگری را بسوی خود جذب می نماید. چمن متحرک در 15 کیلومتری شهرستان تکاب در نزدیک...
15 شهريور 1390

دوچرخهههههههههههههههههههه

سلام دوستان   چند روز بود كه خيلي از دوچرخه پسر همسايه كه هر روز مي اومد و تو سالن دوچرخه سواري مي كرد خوشم اومده بود و گه گاه گير ميدادم كه منو سوار دوچرخه كنند ، اين پسره هم از اون پسراي حسود بود و اصلاً هر قت صداي منو تو سالن مي‌شنيد فوراً از ترس اينكه به دوچرخه اش دست نزنم مي اومد تو سالن و من هم نمي تونستم با دوچرخه‌اش بازي كنم ، امروز ديگه جونم به لبم رسيده بود از بيرون كه با ماماني رفته بوديم خريد برگشتيم من ديدم كه دوچرخه تو سالن و هيچ كس اونجا نيست من هم فوراً رفتم طرف دوچرخه و از مامانم خواستم كه منو سوار دوچرخه كنه ولي مامانم قبول نكرد و من و با چشم گريون برد خونه و گفت كه نبايد به مال مرد...
5 شهريور 1390

توللللللللللد مامانييييييييييييييي

سلام به همه دوستان خوبم امروز از اون روزهاست ، تولد ماماني . و جالبترين قسمتش اينه كه ماماني اصلاً يادش نيست كه امروز چه روزيه ! با توجه به اينكه تو ماه رمضان هستيم و اداره بابايي كمي زودتر از هميشه تعطيل ميشه و بابايي معمولاً چون فرصت زيادي داره كه براي اضافه كاري بمونه در نتيجه تا ساعت 17:00 معمولاً منتظر بابايي نمي شيم و تازه بعد از اونه كه وقتي ما از خواب بيدار شديم يادمون ميافته كه بابايي بيچاره نيست ! خلاصه ساعت دور و بره 19:00 شد اما از بابايي  خبري نشد و ماماني كه از دست من و نق زدنهاي من خسته شده بود و از طرفي قرار بود كه امروز بابايي ما رو براي خريد ببره بيرون ( البته صرفاً جهت پرت كردن حواس ماماني ) خلاصه ماماني ساعت ...
1 شهريور 1390